محمد معینمحمد معین، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 19 روز سن داره

خاطرات لوبیا و خواهرش

اُمید خونَم بی تو نَمونَم

  هورررا هورررا  20اسفند رسید  دوستان بگین مبارکه چرا مبارکه خوب 20اسفند دوتا مناسبت قشنگ داریم اول از همه تولد عزیزتر از جونم ، همسر مهربونم اُمید خونَم بی تو نَمونَم می خوام بگم عزیزم ،همسر مهربونم 15 ساله از  عشقمون میگذره و من همچنان عاشقانه می پرستمت به جرات میگم خیلی بیشتر از روزهای اول عشقمون دوست دارم ،تو بهترینی تو قشنگ ترین ترانه زندگیم هستی  عزیزم تصمیم داشتم برات یه مهمونی بگیریم  ولی بخاطر  سرماخوردگی شدید خانوادگی (مهساجون و محمدمعین  و خودم)بهتر دونستم ساده تر برگزار کنیم ایشاله سال آینده حتما جبران میکنم فقط می خوام بدونی که تک تک سلول های وجودم تورو فریاد م...
27 اسفند 1392

اومدم بگم خیلی دوست دارم پسرم

اومدم بگم پسرم عسلم عاشقتم  هر باری که یه کار جدید انجام میدی دلم می خواد داد بزنم و بگم پسر م خیلی باهوشه و بی نظیر ه  یه دنیا و یه محمد معین  عزیزم وقتی به زبون خودت باهام حرف میزنی  دیونه ات میشم سر تا پات رو غرق بوسه می کنم  آخ اگه بدونی چه لذتی داره پسرت دستاش رو حلقه بزنه دور گردنت و بغلت کنه یا وقتی داری از  شیر ه جونت بهش میدی اونم با مهربونی با اون دست کوچولوش بازوت رو نوازش می کنه خدایا شکرت هزاران بار شکرت  خدایا خودت بهم کمک کن تا بثمر رسیدن میوه های زندگیم رو ببینم خدایا تو رو به عظمتت قسمت میدم لذت این لحظه های شیرین رو  از هیچ مادری نگیر و به تمامی مادر...
24 اسفند 1392

وبلاخره رفتیم آبادان

  پنج شنبه ،سه  شبه یا همون پاتختی مریم جون بود بعد از اینکه از پاتختی برگشتیم خبردارشدیم دایی جون تصادف کرد خیلی نگران شدیم بابا جونت ما رو مستقیما برد بیمارستان تا ازحالشون باخبر بشیم  شکر دایی ودخترای گلشون خوب بودن فقط گردن خانمش  آسیب دیده بود  که بعد از mri وچند نکات ایمنی مرخص شد بازم خدا رو شکر بخیر گذشت ایشاله زن دائی جونم هم بزودی خوب بشه خلاصه همون شب تصمیم قطعی گرفتیم که فردا صبح بریم آبادان آخه خواهر گلم از قبل تصمیم داشتن برن  بهترین فرصت بود دیگه تنها هم نبودیم  هر دوتا مامان بزرگ رو هم با خودمون بردیم  نزدیک شوش بودیم که خاله جون متوجه شد مدارک ماش...
4 اسفند 1392

16ماهگی گنجشک کوچولو

              سلام پسرطلا  گنجشکک من 16ماهگیت مبارک ایشاله 16سالگیت  و26سالگی و36و.... رو بهت تبریک بگم                                             جان دلم عشقم امیدم نور دیدگانم توی این ماه دوبار مریض شدی یه هفته اسهال داشتی وحالا هم که سرماخوردی یعنی وقتی توی مطب دکتر وزنت کردم فقط 30 گرم اضافه کردی ویه سانت به قدت اضافه شده وزنت 10کیلو 600وقدت 80...
4 اسفند 1392
1